×

اطلاعات "Enter"فشار دادن

  • تاریخ انتشار : 1395/02/22 - 09:07
  • بازدید : 857
  • تعداد بازدید : 57
  • زمان مطالعه : 2 دقیقه
امور ایثارگران

خاطرات روزهای جنگ از زبان رزمنده و جانباز هشت سال دفاع مقدس آقای جلیل کرمیان

بسیار ساده و خودمانی به نظر می رسد، لهجه کرمانشاهیش به گرمای گفت و گویمان می افزاید. به مناسبت ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع) و روز جانباز با ایشون حدود یک ساعت مصاحبه کردیم که بخش کوتاهی از این مصاحبه رو میتوانید مشاهده کنید:

    بسیار ساده و خودمانی به نظر می رسد، لهجه کرمانشاهیش به گرمای گفت و گویمان می افزاید. به مناسبت ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع) و روز جانباز با ایشون حدود یک ساعت مصاحبه کردیم که بخش کوتاهی از این مصاحبه رو میتوانید مشاهده کنید:

 

  • ضمن تبریک اعیاد فرخنده و پربرکت شعبانیه، و روز جانباز لطفاً خودتان را معرفی کنید؟ و بفرمائید در حال حاضر مشغول به انجام چه کاری هستید؟

     جلیل کرمیان هستم اهل کرمانشاه شهرستان صحنه می باشم . در یک خانواده مذهبی بزرگ شدم .متأهل و دارای 2 فرزند دختر و پسر می   باشم . دخترم محصل و پسرم دانشجوی دانشگاه خوارزمی می باشد.  ازسال 1370 تا کنون در بیمارستان شهدای تجریش در واحد کارگزینی مشغول به خدمت هستم .

  • زمان شروع جنگ چند سال داشتید و به چکاری مشغول بودید ؟

حدود 20 سال . به پدر و مادرم در کار کشاورزی کمک می کردم .

  •  چه شد که به فکر رفتن به جبهه جنگ افتادید ؟خانواده تان چطور راضی شدند؟

عشق به امام و عشق به ایران عزیز  مهمترین عامل رغبت و شوق من برای رفتن به جبهه بود . خیلی دوست داشتم آنجا را از نزدیک ببینم، راستش را بخواهید، مادرم راضی به رفتنم نبود، دیگر طاقت ماندن نداشتم . اوایل سال 66 در دو نوبت از طرف بسیج محل بصورت دوره های 45 و 50 روزه به جبهه های غرب کشور اعزام شدم . هر بار که به جبهه  می رفتم مادرم می فرستاد دنبالم تا مرا به خانه بازگردانند و بعد از آن در سال 67 به خدمت مقدس سربازی در منطقه سردشت که جزء یکی از مناطق جنگی بود مشغول شدم . 

         در کدام عملیات و در چه سالی و در چه منطقه ای مجروح شدید ؟

در سالهای آخر جنگ بعد از شرکت در عملیات مرصاد ( تیپ 77 کماندو نبوت) 13 اردیبهشت 67 برای استراحت بهمراه همرزمانم بسوی یکی از استراحت گاه ها رفتیم، معمولاً بعد از انجام هر عملیات نیروهائی که از خط بر می گشتند به این محلها جهت استراحت می رفتند. محل استراحتگاه هنوز تقریباً حالت جنگی داشت . به دلیل جنگی بودن این محیط بین چادرها و انبارها حتی زمینهای خالی هم مین وجود داشت . اطلاع دادند که در محل عبور نیروها و خودروها شیء مشکوکی پیدا شده . من و چند نفر از همرزمانم به محل نزدیک شدیم متوجه شدیم شی ء گزارش شده مین می باشد و ما باید آن را خنثی می کردیم . در حین انجام کار چاشنی دوم مین بدلیل حساسیت خیلی شدید منفجر شد . من و دوستانم همگی مجروح شدیم، من از چند ناحیه از جمله چشم که البته با انجام عمل جراحی بینایی ام را تا حدودی بدست آوردم و همچنین از ناحیه دست چپ ، ستون فقرات و زانو دچار آسیب شدم. 

 - آیا با همرزمانتان ارتباط دارید ؟

بله – البته اکثر آنها در شهرهای مختلف زندگی می کنند و تعدادی نیزاز  آشنایان و همشهریانم می باشند.

  • كلام آخر و توصيه شما به جوانان ؟

جوانان باید ادامه دهنده راه امام و شهدا باشند . آنها براي ارزشها و انقلاب ما جنگيدند . به عنوان یک برادر از جوانان می خواهم تمام توان خود را به کار بسته و با تحصیل علم و معرفت و پیروی محض از معنویات مقام معظم رهبری در تقویت و اعتلای ایران اسلامی بکوشند.

 

 

 

 

 

تهیه گزارش : م .خدادادی 

  • گروه خبری : عمومی
  • کد خبر : 31668
کلید واژه

نظرات

0 تعداد نظرات

نظر

متن استاتیک شماره 39 موجود نیست