×

اطلاعات "Enter"فشار دادن

  • تاریخ انتشار : 1394/11/25 - 11:28
  • بازدید : 363
  • تعداد بازدید : 42
  • زمان مطالعه : 3 دقیقه
به گزارش اداره امور ایثارگران

گفتگویی خواندنی با جناب آقای قدرت اله اسکندری سبزی ازخاطرات دوران انقلاب و دفاع مقدس

خيلي خوشحاليم که بار ديگر به مناسبت ایام دهه فجر و روز پرستار پاي صحبت‌هاي یکی از رزمندگان پرستار دفاع مقدس نشستيم که توجه شما را به این گفتگو جلب می‌نماییم .

 خيلي خوشحاليم که بار ديگر به مناسبت ایام دهه فجر و روز پرستار پاي صحبت‌هاي یکی از رزمندگان پرستار دفاع مقدس نشستيم که توجه شما را به این گفتگو جلب می‌نماییم .

 1-   ضمن تبريك ایام‌الله دهه فجر وروز پرستارو تشکر از حضورتان در این گفتگو لطفاً خودتان را کامل معرفی و خلاصه ای از مرتبه علمی و سوابق اجرائی خود بیان کنید ؟

 بنده قدرت اله اسکندری سبزی فرزند نادعلی متولد 1344 در شهر خرمشهر و 2  فرزند پسر دارم . فارغ التحصیل رشته کارشناسی ناپیوسته پرستاری از دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی می باشم. در ابتدای خدمتم به عنوان پرستار مربی در شهرستان دشتستان استان بوشهر فعالیت داشتم و پس از آن به تهران بیمارستان پانزده خرداد انتقال یافتم و در آنجا تا کنون مشغول به کار می باشم. لازم به ذکر است که در بیمارستان پانزده خرداد با عناوین پرستار و سرپرستار مشغول به کار بوده ام .در حال حاظر سوپروایزر بالینی بیمارستان 15 خرداد تهران می باشم .

2- چرا رشته پرستاری را انتخاب کردید ؟

با توجه به اینکه دیپلم علوم تجربی بودم ، رشته پرستاری را بخاطر شرایط بد جنگ و با علاقه انتخاب کردم و مهمترین انگیزه ام خدمت به مردم بود.

3- از خاطرات روزهای انقلاب بفرمایید؟

روزهای انقلاب در شهر ما خرمشهر همانند دیگر نقاط کشور شور و حال فراوان وجود داشت. با توجه به اینکه واقعه سینما رکس در شهر آبادان رخ داده بود مردم خرمشهر با توجه به قرابت بسیاری که با مردم آبادان داشتند،این واقعه تأثیر بسیاری در مردم خرمشهر گذاشته بود و انزجار آنها را از رژیم پهلوی بسیار بیشتر کرده بود.

4- از فعالیتهای خودتان در دوران انقلاب بگویید؟

سال پیروزی انقلاب اسلامی بنده سیزده ساله بودم و در سال دوم راهنمایی در خرمشهر مشغول به تحصیل بودم و همانند دیگر جوانان و نوجوانان به فعالیت های مرسوم آن روزها شامل نوشتن شعار بر دیوار ها و شرکت در تظاهرات مشغول بودم.

5-  زمان شروع جنگ شما چند سال داشتید، چه احساسی داشتید و چه اقداماتی انجام دادید؟

زمان شروع جنگ تحمیلی بنده پانزده ساله بودم و آماده رفتن به سال دوم دبیرستان بودم. با توجه به اینکه در شهر خرمشهر زندگی می کردیم و آنجا اولین جایی بود که تحت حمله دشمن بعثی قرار گرفت به علت شرایط خانواده و کمی سن مان به همراه مادرم و برادرانم دو سه روز پس از شروع جنگ به شهرستان ایذه رفتیم ولی پدرم به همراه دیگر مردم خرمشهر تا روزهای اشغال شهر در آنجا ماندند.

6- چه شد که به فکر رفتن به جبهه جنگ افتادید ؟

در سال چهارم دبیرستان رشته علوم تجربی درس می خواندم. در آبان ماه سال 1361 به همراه جمعی از همکلاسی ها به جبهه های نبرد حق علیه باطل اعزام شدیم. با توجه به شرایط جنگ و حضور ما در استان خوزستان که مستقیماً درگیر شرایط جنگ بود احساس دین و وظیفه دینی و ملی و فرمان امام راحل بر خود واجب دانسته که به جبهه بروم.

7- از چه تاریخی و چند بار به جبهه اعزام شدید ؟

اولین بار در آبان سال 61 که دانش آموز سال چهارم دبیرستان بودم به جبهه رفتم و در مجموع چهار بار به جبهه رفتم.

8-  در کدام عملیاتهای دفاع مقدس حضور داشتید؟

عملیات والفجر مقدماتی در سال 61 و دو بار نیز به عنوان پرستار در عملیات فاو و مرصاد شرکت داشتم.

9-  چه مسئولیتهایی را در جبهه به عهده داشتید؟

در عملیات والفجر مقدماتی به عنوان کمک آرپی جی زن مشغول بودم ولی در دو عملیات دیگر به عنوان پرستار انجام وظیفه نمودم.

10- توصیه شما به نسل جوان ؟

به نسل جوان توصیه ام این است که اولاً برای شناخت نسل های قبل از خود به خصوص نسل شرکت کنندگان در پیروزی انقلاب و جنگ تحمیلی تلاش کنند و آنان را که به حق شایسته الگو و سرمشق می باشند را به عنوان الگوی خود قرار دهند.

11- حرف پایانی  : تمام حرفهایم خلاصه می شود در اینکه سازنده باشیم و انشا ا... بتوانیم  یک انسان به تمام معنا الهی شویم و همچنین حماسه آفرینی و فداکاری ایثارگران در جبهه های حق علیه باطل باید به نسل های آینده منتقل شود. در پایان از امور ایثارگران دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی کمال تشکر را دارم که باعث شدند خاطرات آن دوران مجدداً برای بنده زنده گردد.

  • گروه خبری : عمومی
  • کد خبر : 28896
کلید واژه

نظرات

0 تعداد نظرات

نظر

متن استاتیک شماره 39 موجود نیست