×

اطلاعات "Enter"فشار دادن

  • تاریخ انتشار : 1396/05/26 - 15:20
  • بازدید : 1206
  • تعداد بازدید : 50
  • زمان مطالعه : 5 دقیقه
دفتر امور ایثارگران

مصاحبه اختصاصی دفتر امور ایثارگران با آزاده و جانباز هشت سال دفاع مقدس به مناسبت سالروز بازگشت آزادگان

در آستانه سالروزآزادی اسرای جنگ یعنی ۲۶مرداد گفتگویی با آزاده و جانبازدفاع مقدس آقای مهرداد علیشاهی تبریزی انجام دادیم و به روایتگری دوران اسارتشان پرداختیم.

بیست و ششم مرداد ماه، سالروز بازگشت غرورآفرین آزادگان سرافراز به وطن است؛ اسطوره ­های بی­چون و چرای استقامت، مقاومت، ایثار و شجاعت؛ آنان که باایمان راسخ خود، در برابر همه فشارهای دشمنان، قد خم نکردند و ابرو در هم نکشیدند؛ آنان که لحظه ­ای از مقاومت و ایستادگی خسته نشدند و ثانیه­ای از آن همه شکنجه و عذاب نهراسیدند. 

   بی­تردید، دوران سخت زندگی اسرای ایرانی در اردوگاه­های عراقی، سرانجامی غرورآفرین وعزت بخش را با خود به همراه داشت. صبر و شکیبایی، ایثار، تسلیم­ناپذیری، تحمل شکنجه­ها و ناملایمات، داشتن روحیه قوی و شکست­ناپذیر، از جمله ویژگی­های بارز آزادگان ایرانی در دوران اسارت بوده است.  

در آستانه سالروزآزادی اسرای جنگ یعنی ۲۶مرداد گفتگویی با آزاده و جانبازدفاع مقدس آقای مهرداد علیشاهی تبریزی انجام دادیم و به روایتگری دوران اسارتشان پرداختیم :

با عرض سلام لطفاً خودتان را بطور کامل معرفی نمائید ؟

با عرض سلام من مهردادعلیشاهی تبریزی هستم کارمند رسمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی که با مدرک تحصیلی کارشناسی علوم آزمایشگاهی در بیمارستان شهدای تجریش شاغل بودم و هم اکنون در حال انجام مراحل اداری جهت بازنشستگی هستم.
آقای علیشاهی لطفاً برای ما بگویید که در چه سالی و در چه سنی به جبهه اعزام شدید؟ چه مدت در آنجا بودید؟ به چه کاری مشغول بودید؟

من در تاریخ ۱۸آبان سال۱۳۶۵به خدمت سربازی اعزام شدم و پس از طی دوره آموزشی و سپری کردن منطقه آرام در سال۱۳۶۶یعنی در سن۲۰سالگی به جبهه اعزام شدم و تا تاریخ ۲۱ تیرماه سال۱۳۶۷در منطقه عملیاتی زبیدات شرهانی واقع در خاک دشمن مشغول خدمت بودم،یعنی چیزی در حدود۸ماه، در این مدت در بهداری منطقه عملیاتی مشغول بودم و کار ما امداد رسانی به بیماران مجروحین و تخلیه شهدا به معراج شهدای اندیمشک بود.

آقای علیشاهی شما در چه عملیاتهایی شرکت کردید؟برای ما از نحوه شروع،ادامه و پایان آن عملیاتها توضیح دهید؟

در مدت حضورم در جبهه در عملیات نصرت ۲ شرکت داشتم، شروع عملیات کار بخوبی پیش میرفت تا اینکه باران سیل آسا باریدن گرفت و همین امر باعث مشکل در پیشروی گردید و نهایتاً باعث شکست در آن عملیات گردید.بدلیل تلاش بسیار و حضور بسیار عالی بهداری گردان در ٱن عملیات در امر تخلیه شهدا و مجروحین من وتعدادی از سربازان تشویق و درجه ترفیع گرفتیم که متاسفانه قبل از اینکه ابلاغیه مربوطه از ستاد تهران برسد در عملیات تک دشمن به اسارت مزدوران صدام در آمدیم.

از لحظه ای که به اسارت گرفته شدید چه چیز به خاطر دارید؟

همانطور که اشاره کردم در مورخه۲۱ تیرماه سال۶۷ دشمن شروع به عملیات نمود که با مقاومت فرزندان میهن مواجه شد و بر اثر درماندگی دشمن مجبور به استفاده از بمباران شیمیایی گردید، بنابراین مجبور شدیم به ارتفاعات منطقه پناه ببریم در زمانیکه روی ارتفاعات بودیم از آب سنگر های منهدم شده جهت رفع تشنگی استفاده کردیم که غافل از آلودگی آب بودیم، بمحض نوشیدن آب دچار تورم معده سوزش واستفراغ شدیم،که دشمن از همین موضوع استفاده و ما را به اسارت در ٱورد.

در اولین برخورد با شما چه رفتاری داشتند؟

در لحظه اول مسلماٌ به چشم دشمن به ما نگاه میکردند و برخورد بد همراه با ضرب و شتم داشتند، سپس دستان ما را از پشت بستند و در خودرو های خود در حالیکه مجهز به ماسک و تجهیزات شیمیایی بودند ما را در حال پیشروی خود میبردند که همین امر باعث به آسیب رسیدن بر اثر بقایای آثار شیمیایی وحتی شلیک گلوله های نیروهای ایرانی میگردید.

وقتی اسیر شدید چند ساله بودید؟

هنگام اسارت من ۲۱ساله بودم.

 چه سؤالاتی از شما می پرسیدند؟

وقتی ما را به اسارت گرفتند سعی میکردند اطلاعاتی در خصوص موشکباران به شهرها بدست بیاورند. و سعی داشتند بفهمند ما از کدام گروه های نظامی هستیم و مدام سوال میکردند که آیا ما بسیجی هستیم؟
 

آیا قبل از اسارت مجروح شدید یا در زمان اسارت ؟در زمان اسارت

از نحوه ی مجروحیت توضیح بفرمائید؟ درچه اردوگاهی اسیر بودید؟

بیشتر مشکلات من در لحظه به اسارت در آمدن در اثر بمباران شیمیایی بود و در حین اسارت نیز در اثر ضرب و شتم مزدوران عراقی از چند ناحیه دچار مجروحیت شدم. بعد از اسارت ما را به شهر العماره بردند و بمدت چهار روز بدون آب و غذا درون سوله هایی نگهداری میکردند که روز چهارم مجروحین بدحال به بیمارستان های نظامی منتقل شدند و بقیه نیز به اردوگاه های مختلف اعزام شدیم، که من و چند تن از همسنگری هایمان به اردوگاه ۳ موصل منتقل شدیم .

لطفاً از اتفاقاتی که در اردوگاه برایتان افتاده توضیح بفرمایید؟

از مهمترین اتفاقات اردوگاه می توان به منافقین اشاره کرد که هر از چندگاهی به اردوگاه اسرا مراجعه میکردند و با وعده دروغ سعی در جمع آوری نیرو از اسرای ایرانی داشتند و همین امر همیشه باعث نا آرامی و شورش در اردوگاه می شد و همیشه با مداخله گارد ویژه مزدوران عراقی و مجروح شدن اسرا خاتمه پیدا میکرد.

 در زمان اسارت چگونه از اخبار ایران مطلع می شدید؟

معمولًا اخبار از طریق مسئولین آسایشگاهها به اطلاع اسرا می رسید که بعدها فهمیدیم از طریق یک رادیو کوچک جیبی که از یک سرباز عراقی  به غنیمت دوستان درآمده بود آن اخبار به ما می رسید و به آن منبع خبر میگفتند(سفره حضرت ابوالفضل).

چه مدت در اسارت بودید؟

در طی دوران اسارت که بدین ترتیب من دو سال و یک ماه و ده روز در اسارت بودم.

در چه سالی آزاد شدید و از لحظه و احساس ورود به وطن برایم توضیح بفرمائید؟

نهایتاً پس از توافق قطعنامه ۵۹۸ در تاریخ ۳۱ مرداد سال ۱۳۶۹ با کوله باری از خاطرات تلخ و شیرین به میهن عزیز بازگشتیم.لحظه ورود واقعاً وصف ناپذیر بود و شوق و هیجان آنروزها هرگز از ذهن ما پاک نخواهد شد.

سخن آخر؟

و اما در پایان یادآوری میکنم همانگونه که در دوران اسارت و قبل از آن به جهانیان نشان دادیم از آرمانهای رهبر عزیزم کوتاه نمی آییم، در این برهه از زمان نیز با دشمنان وطن خواهیم جنگید و پیروزی از آن ماست.

 

                                                                               ومن ا...توفیق

                                                                                       مهرداد علیشاهی تبریزی

                                                                                      24مرداد ماه یکهزارو سیصد نود شش

 ما هم از شما تشکر می کنیم که علی‌رغم مشغله بسیار زیاد با حوصله و متانت به سؤالهایمان پاسخ گفتید.

امید است همواره شما و خانواده محترمتان سلامت و سربلند ، موفق و پایدار باشید .

 

تهیه گزارش : م. خدادادی

 

 

 

  • گروه خبری : عمومی
  • کد خبر : 50208
کلید واژه

نظرات

0 تعداد نظرات

نظر

متن استاتیک شماره 39 موجود نیست